!!!b1!!!
!!!b1!!!
صفحه اصلي
ورود اعضا
درباره ما
نقشه سايت
داستان : كسي كمك مي كند ؟
داستان : كسي كمك مي كند ؟
دبستان پسرانه سادات
كسي كمك مي كند ؟
يك مرغ حنايي كوچولو همراه با دوستانش در مزرعه زندگي مي كرد.دوستان او يك سگ خاكستري، يك گربه ي نارنجي و يك غاز زرد بودند.
يك روز مرغ حنايي مقداري دانه ي گندم پيدا كرد. او پيش خودش فكر كرد ، "من مي توانم با اين دانه ها ، نان درست كنم. "
مرغ حنايي كوچولو پرسيد: كسي به من كمك مي كند تا اين دانه ها را بكارم؟
سگ گفت: من نمي توانم.
گربه گفت: من دلم مي خواهد ولي كار دارم و نمي توانم.
غاز گفت: من امروز بايد به بچّه هايم شنا ياد بدهم و نمي توانم.
مرغ حنايي گفت: پس من خودم اين كار را خواهم كرد .
بعد او بدون كمك كسي دانه ها را كاشت.
مدّتي گذشت و گندم ها رشد كردند و طلايي و زيبا شدند . مرغ حنايي كوچولو پرسيد: كسي مي تواند در دروكردن گندم ها به من كمك كند؟
سگ گفت: من بايد به شكار بروم.
گربه گفت: من تازه از خواب بيدار شدم و حال ندارم.
غاز گفت: من بالم درد مي كند.
مرغ گفت: پس خودم تنهايي آنرا انجام مي دهم. مرغ كوچولو بدون كمك كسي گندم ها را دروكرد .
مرغ حنايي كه خسته شده بود، پرسيد: كسي به من كمك مي كند كه اين گندم ها را به آسياب ببريم و آنها را آرد كنيم؟
سگ گفت: من نمي توانم. گربه گفت: من نمي توانم. غاز گفت: من هم نمي توانم.
مرغ حنايي گفت: خودم اين كار را خواهم كرد. او گندم ها را به آسياب برد و به تنهايي آن ها را آرد كرد بدون اين كه كسي به او كمك كند.
مرغ حنايي كه خيلي خيلي خسته بود ، پرسيد: كسي به من كمك مي كند تا با اين آرد نان بپزيم؟
ولي بازهم سگ و گربه و غاز به او كمك نكردندوهر كدام بهانه اي آوردند.
مرغ حنايي گفت:خودم اين كار را خواهم كرد. و بعد مرغ خسته بدون كمك كسي نان پخت.
نان تازه و داغ بوي خيلي خوبي داشت.
مرغ حنايي پرسيد: آيا كسي به من كمك مي كند تا نان را بخوريم ؟
سگ گفت: من كمك خواهم كرد.
غاز گفت: من كمك خواهم كرد. گربه گفت: من كمك خواهم كرد.
امّا مرغ حنايي ....
منبع : سايت كودكانه
تاریخ:
1399/04/06
تعداد بازدید:
2346
منبع:
امتیازدهی
میانگین امتیازها:3 تعداد کل امتیازها:212
مشاهده نظرات
(
تعداد نظرات
0
)
نظرات کاربران
ارسال نظرات
نام
آدرس پست الکترونیکی شما
شماره تلفن
توضیحات
کد امنیت
Powered by
Dorsa
Portal